می مردم
نویسنده گمنام.......
می مردم برای اینکه روزی دبیرستانم تمام شود به دانشگاه بروم .
می مردم برای اینکه دانشگاهم تمام شود و شروع به کار کردن بکنم
می مردم برای اینکه ازدواج کنم و بچه دار شوم
می مردم برا اینکه بچه هایم آنقدر بزرگ شوند که به مدرسه بروند و من کارم را دوباره از سر گیرم
می مردم برای اینکه بازنشسته شوم
می مردم برا اینکه به تفکرات ذهنم دست یابم
و حالا،دارم می میرم .........و به یکباره متوجه شده ام که فراموش کردم زندگی کنم
این داستان زندگی خیلی از انسانهاست . ما میتوانیم این مشکل را حل کنیم .
+ نوشته شده در پنجشنبه یکم خرداد ۱۳۹۳ ساعت 19:35 توسط معظمی گودرزی
|